در سال ۸ هجری، جنگ حنین میان سپاه اسلام و قبائل هوازن و ثقیف در گرفت. مسلمانان در این جنگ بر دشمنان پیروز شدند و مشرکان نیز به سمت شهر طائف گریختند. در این جنگ، متعلقات مشرکان توسط سپاه اسلام به غنیمت گرفته شد؛ اما قبل از تقسیم غنائم به تعقیب دشمن و محاصره طائف پرداختند. محاصره طائف مدتی به طول انجامید و بدون فتح این شهر پایان یافت و مسلمانان برای تقسیم غنائم بازگشتند.
جمعی از مردان هوازن که در مدت این محاصره، مسلمان شده بودند نزد رسول خدا رفته و از ایشان درخواست کردند که اموال و خانوادههایشان را به آنان بازگردانند. رسول خدا فرمودند که از این دو یکی را انتخاب کنید و آنها خانواده خود را انتخاب کردند. پیامبر گرامی اسلام نیز فرمودند آنچه را که حق من و خاندان عبدالمطلب است به شما بخشیدم. (السیره النبویه، ج ۲، ص ۴۸۹)
موضوع اصلی یادداشت حاضر، از اینجا به بعد ماجراست. از طرفی رسول خدا میخواهند که تازهمسلمانان هوازن، فرزندان و زنان خود را پس بگیرند و از طرف دیگر، نمیخواهند بدون همدل کردن مردم و بیتوجه به نظر ایشان این امر رخ دهد؛ زیرا به هر حال قرار است بخشی از غنائم مسلمانان از دست ایشان خارج شود. برای تحقق این مهم، پیامبر خدا تدبیر جالبی میاندیشند و از تازهمسلمانان هوازن میخواهند که درخواست خود را پس از برگزاری نماز جماعت، در جمع مسلمانان تکرار کنند.
ایشان نیز درخواست خود را تکرار کرده و رسول خدا در جمع مسلمانان میفرمایند که سهم خود و بنی عبدالمطلب را میبخشند. تحت تأثیر این اقدام پیامبر، مهاجرین و انصار نیز از سهم خود میگذرند و تنها تعدادی محدود بر حفظ سهم خود اصرار میورزند. فضا آنگونه توسط رسول خدا مدیریت میشود که حتی زمانی که عباس بن مرداس از طرف خود و قبیله بنی سلیم با بخشیدن سهمشان مخالفت میکند، افراد قبیلهاش بر خلاف نظر او سهمشان را میبخشند و اینگونه بزرگ خود را ضایع میسازند. پس از این واکنش عمومی، رسول خدا خانوادههای تازهمسلمانان را آزاد میسازند و به افرادی که قصد واگذاری سهم خود را نداشتند میفرمایند که از اولین غنائمی که به دست خواهد آمد، سهم آنان را باز میگردانند. (الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۶۹)
به این شکل، پیامبر گرامی اسلام هم به مقصود خود – که رضای الهی نیز در آن بود – رسیدند و هم همراهی مردم را به دست آوردند.
یکی از محورهای اصلی الگوی مطلوب مردمسالاری دینی را در همین ماجرا میتوان یافت. از طرفی قرار نیست که مانند الگوهای سکولار، خوب و بد را صرفاً در انتخاب مردم جستوجو کنیم و از طرف دیگر، نمیتوان با الگوی دیکتاتوری هرآنچه را که مطلوب تشخیص میدهیم، بدون همراه و همدل ساختن مردم به اجرا درآوریم. در الگوی دینی حکمرانی، تکیه بر رای مردم و هدایت مستمر مردم دو رکن اصلی به شمار میروند که از کنار هم قرار گرفتن آنها الگوی حکومت ولایی حاصل میشود و مردمسالاری دینی، جمهوری اسلامی و… عباراتی دیگر برای همین معنا هستند.